اژدها كُشان روستايي


اژدها كُشان روستايي

نقد و بررسي «اژدها كشان» نوشته يوسف عليخاني

(دكتر احمد ابومحبوب)

رئاليسم يا واقع نمايي ،‌با شاخه هاي گوناگونش ، يكي از مهم ترين و رايج ترين نگرش هاي ادبيات داستاني امروز ايران است .توجه به واقعيت در ادبيات داستاني ايران ، از دوره مشروطه آغاز مي شود . شرايط روزگار چنان ساخته بود كه تمامي آثار داستاني تاليفي (نه ترجمه اي ) در اين دوران ، واقعگرايانه باشد. اگرچه بسياري از منتقدان و مورخان معاصر ادبيات ،‌آغاز رئاليسم در ايران را به جمالزاده برمي گردانند. اما حقيقت اين است كه بايد به عقب تر برويم و از آثار آغاز مشروطه كه تا حدود زيادي نگرش هاي آخوند زاده بود،‌غفلت نورزيم .به هر حال ،‌اين شيوه نگرش ادبي (= مكتب ادبي) تا امروز پيشرفت زيادي كرده و آثار مهم ادبي را پديد آورده است . اكنون دو شيوه رئاليسم و سوررئاليسم پا به پاي هم در ادبيات داستاني معاصر ما به پيش مي تازند. يكي از شاخه هاي واقع نمايي ،‌رئاليسم روستايي است كه ادبيات روستايي Rustic Literature ناميده مي شود . به نظر مي رسد روستاگرايي در بنياد خود نمي تواند رئاليستي نباشد.

نويسندگان بسياري در اين شيوه قلم زده اند و روز به روز آن را كمال بخشيده اند . تاريخ اين شيوه را در اروپا مي توان تا شيوه هاي تفكر قرن نوزدهم عقب برد كه نويسندگان به مردمي مي پرداختند كه به آنان «وحشي نجيب» (noble savage) گفته مي شد. اين انديشه و شيوه به عنوان واكنشي طبيعي در برابر جامعه اي پيچيده و محنت زده گسترش مي يابد و نشان مي دهد كه مردم دهات يا بي تمدن ها يا وحشي ، مردمي هستند با عواطف ساده و طبيعي و تفكرات عمومي نيرومند كه در فرهنگ هاي بيگانه منحل و مضمحل نشده اند.

در چشم انداز روستايي ، ‌مردم ساده به صورت كساني تصوير مي شوند كه نسبتاً بي تكلف از خودشان سخن مي گويند؛ ساده و غالبا با زباني غير دستوري و گاهي با لهجه واقعي ،‌ و به عنوان كساني نشان داده مي شوند كه تا حد زيادي صميمي هستند يا صفاتي متاثر كننده دارند و با دشواري ها و فلاكت ها و شيوه هاي خاص خود زندگي مي كنند.

سابقه ادبيات روستايي در ايران هم ،‌مانند اروپا چندان كهن نيست . در واقع كم كم با مشروطه ،‌شيوه نگرش به جامعه و ادبيات دگرگون مي شود و رفته رفته توجه به جوامع روستايي ديده مي شود و در ادبيات نيز اندك گرايش به اين سمت پديد مي آيد . قديم ‌ترين سابقه آن را شايد بتوان به اوايل قرن چهاردهم هجري كشاند؛ يعني زماني كه تسبيح خان (1309)از جليل  محمد قليزاده ،‌و مرقد آقا (1309) از نيما يوشيج،‌و روزگارسياه (1306) از احمدعلي خدادادگر تيموري منتشر مي شود. در اين آثار ،‌فضاي روستايي و زندگي و تفكرات روستاييان مورد توجه است و بيشتر رويكردي انتقادي نسبت به آنان مشاهده مي شود و البته هدف نويسندگان آن ، گونه اي تعميم نمادين است ،‌حدود دو دهه و نيم بعد ،‌غلامحسين ساعدي در عزاداران بيل(1343) تا حدودي زبانش با سادگي و تكلف روستايي متناسب مي شود و به صورت شخصي روستايي و تا اندازه اي به سبك روستايي سخن مي گويد و اين خود ،‌تاثير سرگشتگي و رنج اجباري آنان را گسترش مي دهد و شديد تر مي كند و بر عواطف نيرومند و آثار آرام اما غالباً بارور هوشي پرورش نايافته تأكيد مي كند . البته او و ديگر نويسندگان ايراني همدوره اش معمولاً كمتر توانسته اند يكدستي لهجه روستايي را دقيقاً حفظ كنند ،‌مگر اينكه نويسنده در اصل روستايي بوده و به زبان محلي نوشته باشد. در اين مورد ،‌زبان مرقد آقا موفق تر مي نمايد؛ اما هنوز راهي مانده است .

نويسندگان ايراني در شيوه روستايي ،‌بيش از زبان ،‌بر زمينه و محيط و فضا و پيام تأكيد داشته اند و بنابراين با وجود تصاوير دقيق روستايي ،‌نتوانسته اند به دقت زبان روستايي را به كار بگيرند : با همان خشونت و سادگي و شكستگي ، و نه به صورت محاوره اي شهري ، در اين زمينه ، دولت آبادي و امين فقيري تا حدي موفقيت به دست آورده اند؛ اگر چه در اغلب موارد هم، زبان و هنر و ذوقشان را برتن شخصيت هاي روستايي مي پوشانند . شايد به همين دليل است كه شيوه روستايي در ايران كمتر از زاويه ديد اول شخص بيان شده است ،‌كه احتمالاً‌ناشي از عدم تسلط بر زبان روستايي است و بدين ترتيب ،‌اين روش دشواري هاي خاص خود را دارد . قابل توجه است كه صادق هدايت در اين مورد هم قدرت چشمگيري از خود نشان مي دهد و مثلاً در داستان زني كه مردش را گم كرد(سايه روشن :1312) كاملاَ زبان و لهجه روستايي را به كار مي گيرد و فضاي روشني از محيط و زندگي به دست مي دهد. ما از طريق اين زبان مي توانيم صميمت آن را باور بداريم ؛ زيرا به ميزاني گسترده بر شخصيت پرتو مي افكند و آن را روشن مي كند . گفتار روستايي ،‌كه غالباً به وسيله نويسندگاني كه خودشان مهارت فراواني دارند ؛ نبايد با نثر محاوره اي يا ابتدايي اشتباه گردد ؛‌ به ويژه هنگامي كه سادگي و گه گاه بي لطافتي زبان اقتضا دارد.

اژدها كشان ،‌اثر يوسف عليخاني ،‌مجموعه داستان هاي كوتاهي است كه در اين شيوه موفق مي نمايد و كاملاً‌ در طبقه بندي ادبيات رئاليستي روستايي قرار مي گيرد. همه داستان هاي اين مجموعه در يك روستاي واحد (ميلك) اتفاق مي افتذ يا با آن ارتباط دارد. به عبارتي ،‌اين روستا پيوند دهنده حوادث متفرق و شخصيت هاي متفاوت داستان هاست.

زبان اثر ،‌سه قلمرو را در بر مي گيرد: 1- زبان راوي ،‌2- زبان روستاييان ،‌3- زبان شهري. اين قلمرو سوم ،‌محدود است و در فضاي روستايي گم مي شود . زبان مسلط ،‌قلمرو دوم است كه در سراسر اثر گسترش يافته است و حتي زبان راوي را نيز زير نفوذ دارد . هويداست كه عليخاني تسلط خوبي بر زبان روستايي رايج در نواحي البرز دارد. البته بايد گفت كه گاهي زبان روستايي در اين اثر ناهمگون به نظر مي رسد ، كه گويا مربوط به ارتباط با شهر است:

ـ ها و اگر برعكس پشت خر ننشيني ،‌به پشت سرت نگاه نكني ،‌بلا وا نمي شه (ص54)

ـ‌ ننه گفت : مي گه آمدن ،‌خبر دادن چي  نوشتي ؟ (77)

ـ خاله گفت: چي تو گويي؟ مگه چند سال پيش بود؟ اين خواهر زاده من تازه از شير گرفته شده بود(ص76)

نمونه هايي از اين دست در اين مجموعه متعدد است و من بدين چند مورد اكتفا كردم و بهتر بود اينها هم با همان لهجه روستايي خاص نوشته و بيان ي شد تا درجه راست نمايي و صداقت افزايش يابد. ثبت لهجه ها و گويش ها در آثار داستاني كاملاً امكان پذير است ومي تواند آنها را حفظ كند و به عنوان مواد اوليه زبان شناسي تطبيقي  گويش ها و لهجه هاي ايراني به كار رود؛ چيزي كه در زبان فارسي و گويش هاي ايراني كم داريم و نياز آن احساس مي شود و ارزش علمي بالايي دارد.

به هر روي عليخاني در درون مايه ادبيات روستايي توانسته است به خوبي ،‌صداقت ها و سادگي هاي روستايي را تصوير كند و زندگي  ساده آنان را كه همراه با كار و دشواري و سختي و رنج است نشان دهد.

يكي از ويژكي هاي فرهنگ روستايي ، ‌تسليم پذيري و تقدير گرايي است كه البته همين گفتمان ، سختي هاي زندگي را براي آنان آسانتر و قابل تحمل تر مي سازد. آنان خود را به حوادث و رنج ناشي از آن تسليم تحمل تر مي سازد و بدان چهره  مذهبي ميدهند ؛ به همين دليل است كه در اين مجموعه ،‌امام زاده مركزيت روستايي مي يابد و اغلب چيزها با آن مرتبط مي شوند. روستاييان ،‌بر خلاف فرهنگ شهري ،‌همه چيز را مرتبط با مذهب (امامزاده) مي بينند و حتي باورهاي عاميانه روستايي و نيز خرافه هاي خود را به خدا و پيغمبر و قرآن منتسب مي سازند:

ـ‌ يعني اين چيزايي كه در باره كلثوم ماما مي گن حقيقت داره؟

ـ ها ، در قرآن هم اومده . اين چيزا انكارش خوبيت نداره.

خاله گفته : جرئت نيست بي وقت بريم بيرون . اول وقت شام ره خوريم و مي ريم زير كرسي تا اله صبح.

سلطانعلي گفت: بيخود حرف نزن . ايناره مي بره ،‌شهريان ما ره مسخره كنن.

خاله گفت: خدا پيغمبر كه ديگه مسخره ني .(ص77)

يا در جاي ديگر مي نويسد: اينها، همه اش خرافاته . آب هم مگه سنگين و سبك داره ؟

خرافات ؟دور از جان ! با همه چي بازي ،‌با اين هم بازي ؟ امام پيغمبر هم دروغه ؟ قرآن دروغه؟(130)

در واقع ،‌اينها ساده ترين و آخرين استدلال هاي روستايي هستند كه در اين اثر به خوبي به تصوير كشيده شده اند. امامزاده در اين مجموعه ،‌نماد مركزيت مذهب در روستاهاست كه بر همه زندگي آن مردمان ساده و صادق نفوذ دارد؛ مثلاً‌نام كتاب ،‌از يكي كوتاه ترين داستان هاي مجموعه گرفته شده است : اژدهاكشان . اين ماجراي يكي از روستاييان كهن است به نام حضرتقلي ، و تبديل او به يك اسطوره عاميانه يا يك پهلوان اسطوره اي ،‌كه با قاطرش به نبرد با يك اژدها مي رودكه مي خواهد ميلك را نابود كند ؛ وي اژدها را با شمشيرش به سه تكه مي كند و خودش هم به طرزي ناشناخته مي ميردو آثار اژدها كشي او از بالاي كوه تا پايين دره باقي مي ماند . مردمي هم كه به او كمك نكرده بودند ،‌سنگ مي شوند . وي با كشتن اژدها روستاي ميلك را نجات مي دهد و باعث مي شود در آنجا امامزاده اي بر پا شود! از آن وقت هميشه در شب هاي سيزده بدر از دره اژدها كشان نوري بالا مي رود و با نور امامزاده ميلك يكي مي شود و بعد براي ديدار امامزاده شاه رشيد ،‌داخل كنبد امامزاده شاه رشيد مي شوند!

بدين ترتيب است كه پيوند اسطوره هاي عاميانه با مذهب در روستاها مستحكم مي گردد همه اين موارد فضايي فانتزي و تخيلي آن را پديد مي آورند.

در اين مجموعه گاهي نيز با حال و هواي سوررئاليستي روبه رو مي شويم ؛ مثلاً در داستان «تعارفي» كه باز هم با امامزده مربوطه است . اين شيوه البته جنبه غالب در مجموعه نيست و بسيار معدود است و مي توان حتي گفت كه به همين يك داستان محدود مي شود.

حوادث داستان ها اصلاً پيچيده يا بزرگ نيستند ؛‌همه امور روزمره و عادي زندگي هستند؛ به گونه اي كه مي توان اصلاً‌حادثه ويژه اي اتفاق نمي افتد ،‌و همين امر است كه داستان ها را در مرز خطر نگه مي دارد : خطر تبديل شدن به يك گزارش تصويري ؛ اما در واقع مگر در روستاها چه حوادثي عظيمي مي تواند اتفاق بيفتد جز امور روزمره خودشان ،‌ترس هايشان ،‌محافظه كاريشان ،‌تسليمشان ، تقدير گرايي شان ، صداقت شان ،‌و سادگي شان ؟ اين روستاييان واقعي ، همان كليشه هاي من در آري فيلم هاي تلويزيوني نيستند كه متفكران و انقلابيان چنان دروغين تصوير مي شوند كه هيچ روشنفكري به گردشان هم نمي رسد. چنان نوشته ها و فيلم هايي ،‌به وسيله تهيه كنندگان و كارگردانان و فيلمنامه نويساني ساخته مي شوند كه هرگز در روستا نزيسته اند و با روستاييان نبوده اند . و هيچ گونه آگاهي دقيق و جامعه شناختي و علمي از خصلت هاي روستا ندارند و ذهنيت خود را به عنوان ذهنيت هاي روستاييان جا مي زنند تا فقط آوازه گر و مبلغ باشند و سري در آخور بكنند . اين بلايي است كه بر سر نويسندگان دولتي شوروي سابق با عنوان رئاليسم سوسياليستي آمد و آنان را از مردم دورتر ،‌اما به حزب و دولت نزديك تر ساخت ،‌ولي موفقيت هنري برايشان در پي نداشت . اژدهاكشان به مردم دروغ نمي گويند و واقعيت ها را ملموس نشان مي دهد.

يكي از موتيف هاي ثابت اين مجموعه ،‌مسئله «مرگ» است . بدون استثنا،‌در همه داستان ها به گونه اي مرگ حضور دارد؛ مستقيم يا غير مستقيم ؛ گويي حادثه اصلي اين داستان ها مرگ است ؛ اما اين مرگ ها فضاي يأس آلود نمي سازند و به احساسات رمانتيك آبكي منتهي نمي شوند . مرگ هم واقعيتي است كه زندگي روستايي در آن و با آن جريان دارد ؛ اين تقديري است كه روستاييان تسليم آن هستند و آن را مي پذيرند ، و معمولاً‌بدون اينكه در روند زندگيشان اثر منفي بگذارد.

در اولين داستان (قشقابل)، مرگ كبل رجب را مي بينيم و در آخرين داستان اين مجموعه (ظلمات) ،‌خاك كردن كيل رجب (دفن) ذكر مي شود . گويي داستان ها در اين فاصله رخ مي دهند ،‌و در همين آخرين داستان است كه قرار است بناي امامزاده به وسيله يك سازمان مدني از شهر مرمت شود؛ و باز روستاييان ،‌همان چند نفري كه هنوز نفس شان مي آيد ،‌اميدوار مي شوند كه پس از اين ،‌زوار بيشتري به ميلك بيايند و آنجا از سوت و كوري بيرون بيايد و كار و بارشان به سامان گردد. حتي خودشان هم مي خواهند پيشقدم بشوند .مشدي صفر ،‌آخرين فرد اين مجموعه ،‌با ياد مرمت امامزاده و پيدا كردن كارگر به خواب رفت و «زود هفت پادشاه را خواب ديد» (ص142)

اين بود جمله پاياني اژدها كشان !

آيا صداقت روستاها در حال مرگ است ؟

 

 

 

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: